صدایم نکرد
نگفت نرو برگرد و من رفتم
رفتم به سوی تنهایی انتظار
انتظار شنیدن صدای او که بگوید دوستت دارم برگرد
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 92 | mohsen |
![]() |
0 | 110 | mohsen |
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 92 | mohsen |
![]() |
0 | 110 | mohsen |
صدایم نکرد
نگفت نرو برگرد و من رفتم
رفتم به سوی تنهایی انتظار
انتظار شنیدن صدای او که بگوید دوستت دارم برگرد
در انتظار امدن کسی بودن
که میدانی نمی اید …..
حماقت نیست
عشق است عزیز
سکون انتظار!
توهم خیال!
و داستان خودکشی بعد رفتنت گزاف بود .
لاف! !!!!
ما بی تو زنده ایم
قطار میرود تومیروی
تمام ایستگاه نیز میروند ومن چه ساده ام که سالهای سال
کناراین قطار رفته،به انتظار نشسته ام
وهمچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام
زن ها را باید اهسته در اغوش کشید……
انها در زندگی ……
انقدر برای رسیدن به عشق……..
انتظار کشیده اند……..
که تمام تنهایی تن شان…….
ترک برداشته است!!!!
مرا از واژه های احساسی ام بگیر
بگذار ساده توصیفت کنم
اصلا بی هیچ تعارفی
میدانم انتظار زیادیست
برایم “من” باش
بیا خاص باش
چه بگویم…
خودم هم خسته شدم…
شاید تمام حرفهایم در این کلمه باشد…
منتظر کسی باشکه اگهحتی در ساده ترین لباس بودی
حاضر باشه تورو
به همه دنیا نشون بده
و بگه که:
این دنیای منه
ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻣﺪﻥ ﻋﺠﻠﻪ ﻧﮑﻦ
ﺗﻮ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ،
ﻣﺜﻞ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﺍﻋﺪﺍﻣﯽ ﻫﺴﺘﯽ ؛
ﺷﺪﻥ ﯾﺎ ﻧﺸﺪﻥ ﺍﺕ
چه زیباست وقتی میفهمی
کسی زیر این گنبد کبود انتظارت را میکشد
چه شیرین است
طعم چند کلمه که میگوید :
” کجایی
رخت عاشقی ات را
به کدامین
اویز اویخته ای ؟ ؟
مدتهاست که من اینجا
در استانه عبور تو
عریانم
آرزویت که میکنم
لحظه ی آمدنت انگار
دوباره پرستو ها نیامده کوچ میکنند
و من چنین نامنتظر
تو را و بهار را
از نو آرزو میکنم
تو ببین چه میکنی
که من پر از فلوت و دریا شده ام
آبی یعنی آرامش…
کاش سقف خانهی کوچکمان آبی بود…
اگر بود…
انتظار رنگ دیگری داشت:
رنگ آرامش
خیلی وقت است فراموش کردهام…
کدامیک را سختتر میکشم…؟؟
رنـــج!
انتــظار!
یـا نفـس را…
نذر کردم تا بیایی هر چه دارم مال تو
چشم های خسته و پر انتظارم مال تو
یک دل دیوانه دارم با هزاران آرزو
آرزویم هیچ ، قلب بی قرارم مال تو . .
بــــــهـ انتظار نــــشسته امـ
همچون آدمـ برفی که با اشتیاق انتظار دیــــدن تابستان را می کشـــــد
امــــــا دریغـ…
گوشه ی اتآقم غَرق عطر مرگ گل هآیی ست
که دآنه دآنه زندگی شآن رآ کش رفتم
تآ فآل بگیرم آمدنت رآ .
همــــــهـ چـــــــیز را فــــــــروختمـ⊂
جـــز آن صنــــدلی کـــهـ جـــــای تــــو بــــــــود!
شایــــــــد آن روز ڪه برگردیـΞ
خســــــته باشـــیـ…