عجبــــ وفـــایـــی دآرد این دلتنگــــی…!
تنهـــــاش که میـــذآریـــی میــری تو جمـــع و کلّی میگـــی و میخنــــدی…
بعد کـــه از همه جـــدآ شدی از کـُنـــج تآریکـــی میآد بیرون
می ایستـــه بغـــل دستــتــــ …
دســتـــ گرمشـــو میذاره رو شونتــــ

دیشب تو خواب با بارون مسابقه دادم.اون بارید و من گریه کردم..
باهاش از تو حرف زدم..اون دلتنگ خورشید شده بود و من دلتنگ تو

ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎﯼ ﺧﺸﮏ ،
ﺍﺣﻮﺍﻝ‌ ﭘﺮﺳﯽ‌ ﻫﺎﯼ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ !
ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺗﻮ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ

دل تنگ یعنی دل من
دل سنگ یعنی دل تو
و این دل سنگی توست ڪـه دل مرا تنگ ڪـرده

  سفید موهایم ارث پدریم نیست
از دلتنگی هایت به ارث برده ام

بردار قلم که چامه های تو خوش است

شور غزل و چکامه های تو خوش است

صندوقچه ی پستی دلتنگ توام

عمری ست دلم به نامه های تو خوش است

صدایت را که شنیدم دلم لرزید
دلتنگت شده بودم
میدانی عاشق تو بودن چقدر سخت است
دوری….
نیستی…
انگار رویایی…

 به دلتنگــــی هایمـــ دستـــــ نـــزن میـ شکند بغضــمـــــ یک وقت !!
آنگاه غرقـــــ می شویدر سیلابـــــ اشکهایــــــی کهـ

بـــــهانه ی روانــــــ شدنش هســــتی !! . . .

دلــ ـ ــ ــم بـــراتــ تنـــگه …

چون پــاســـخ ـهمیشــه یا لبـخنــد استـــ

یـــــابه کسی که معنی دلتنگی را نمی دانـــــد نگــــو…

تــو لطـفـــ داری !!!

“تــــــو” کـــہ نمــے آیــــی…

تــاج و تختــــے…

بـــــراے خــودش بــہ هــم میـــــــزنــد….

دل تنگـــــــــــے…!!!

بگذر بهار

حالم با تو خوب نمی شود …

پاییز حال مرا

خوب می شناسد !

دلتنگم
مثل ماه
که بدون نیمه اش
هر شب لاغرتر می شود…

ای کاش روزهای دلتنگی من
هم مثل دوست داشتن های تو کوتاه میشد …

به نام خدائی که هستی را با مرگ
دوستی را یک رنگ
زندگی را با رنگ
عشق را رنگارنگ
رنگین کمان را هفت رنگ
شاپرک را صد رنگ
و مرا دلتنگ تو آفرید . . .

اینکه یواشکی دلتنگش باشی
خیلی بهتر از اینه که بهش بگی و هیچ جوابی نگیری …

دلتنگی همون مکثیه که رو اسمش میکنی
وقتی شماره های گوشیت رو میای پایین!

دلتنگی محله ای ست پر ازدحامِ یادت
که در شلوغی اش نه تنها تو را پیدا نمی کنم،
که خود را هم گم میکنم …

تا خرخره پر از دلتنگی ام …
مرسی … دیگه میل ندارم …

جلد گرفته ام عشقم را با خیال و خاطره
مبادا که تا بخورد …
حتی گوشه ی احساسم
زیر دست این همه تنهایی….