یه روز که تو خیابون راه میرفتم یه نفر منو دزدید. برد تو یه خرابه و به یه صندلی بست. به گوشیه بابام زنگ زد:
دزده:آقای محترم پسرتو دزدیدیم یا تا فردا 100 میلیون آماده میکنی یا دیگه نمیبینیش...
بابام: بهش غذا میدید؟
دزده:آره
بابام:آب بهش میدید؟
دزده:آره
بابام:جای خواب داره؟
دزده:آره
بابام:پس بیا داداشش هم ببر...
هیچی دیگه دزده برام آژانس گرفت رسوندم دم در خونه امون. تازه یه پولی هم گذاشت کف دستم...
خودمم میخاستم بمونم تازه وای فای هم داشت...
حیف که خیلی انسان دوست بود
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 92 | mohsen |
![]() |
0 | 111 | mohsen |