کجایِ قصه
نگفته ام دوستت دارم ؟؟
بگذار فکر کنم !
هیچ کجا انگار
تا یادم می آید !
بهانه هـایم هم پر بود از فریاد
فریادِ اینکه
دیوانه من دیوانه ی توام
دوستت دارᓄ.

به مژگانت
به اَبرویت
به مویت
به رنگ سرخ لبهایت
به چشمانت که رنگ آبی دریاست
به آن نازی که در چشم تو پیداست
به لبخندت که چون ᓄهتاب زیباست !
به گلهای بهاری و مستی
به آن عهدی که بستی و گسستی !
به جام جان من کان را میپرستی
تو را من دوسـت دارم میپرستم.

گاهـــی …

نمیشـــــــه دســت از

دوســـــت داشتن یکــی برداشــت

حــــــــــــــــــــــتی وقتــــی ازش دلخــــــوری …

حرفهـاے زیادے بلـد نیستـم . . .

من تنهـا چشمـان تــو را دیـدم و گوشـه اے از لبخندتـ

کـ حرفهایـم را دزدیـد !!

از عشــق چیـزے نمـے دانـم

امـا دوستتــ دارم . . .

کودکانـه تـر از آنچـه فکـر کنـے !!

ضربان قلبم
زیبـاتـریـن آوازهای عاشقانه را
بـرای تـو میخواند
تـا نمیـرد
دوستت دارم
در سکوت
بی هیچ کلامی

ﺑـــــــﺎ "ﺧــــــﯿـــــــﺍل
" ﺗــﻮ ... "
ﺑــﯿــــــﺨـــــﯿــــﺎﻝ " ﺧـــــﯿـــﻠـــﯽ ﻫــﺎ ﺷــــﺪﻩ ام…

دلم کمی نم نم باران و یک عالمه " تـــــو" میخواهد

زندگی را جست و جو کن با من از عشق گفت و گو کن
شعله ورشو تازه تر شو کهنه هارا زیر و رو کن
فصل یخبندان گذشته، فصلی که مصیبت آورد
باید عاشق شد و با عشق زنده بود و زندگی کرد
در تولدی دوباره زندگی را زندگی کرد

"عشق" یعنی که خیابان به خیابان همه را رد کنی و ،
ناگهان بر سر یک کوچه کمی مکث کنی...!

تو میـدانی …
آنقـدر”دوωـــ❤ــتت دارґ “ڪہ פـَتی اگر …
ωـرم بہ ωـنگ بـפֿـورد…
یـا ωـنگ بہ ωـرم …
از ایـטּ ❤دوωـتت دارґ ❤دωـت بر نـפֿـواهـم داشت❤❤❤

و چقدر خوب شود گرتوبدانی,که برای من دلخسته دلتنگ,
دل آرام ترینی
وعجب درد عظیمی ست دراین دل
دل دیوانه ویرانه بی خانه
که درغصه هجران توعمریست
نشسته
و درین آیینه
این آیینه بی کس
ازعشق شکسته
دم به دم عکس رخ نازتوباشد
آه,چقدر خوب شود گرتوبدانی
که برای من دلخسته دلتنگ
دل آرام ترینی....

هر جا که میروی باز هم یکی هست به دنبال تـــو؛ تــــویی که در قلب منی!
دیگر به دنبال بهترینها نیستم؛من شیفته‌ی خوبی های توام عشق مـــن.

میگن عاشقا
عشقشون رو
خوشگل میبینن.

این دفعه که دیدمت
خیلی خوشگل
شده بودی؟

نمیدونم هردفعه

تو خوشگل تر میشی....
یا من عاشق تر....؟؟؟؟

ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺳﺖ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﯾــــــــﻢ ﺩﺭﺍﺯ ﺷﻮﺩ ...
ﭘــــــــﺲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺯﺩ ...♥
ﺗﻨــــــــــﻬﺎ ...
ﺗﻤﻨﺎﯼ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗـــــــــــﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ... ♥
ﺑــــــﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺣـــــــﺮﻑ ﺍﺳﺖ ...
ﻭﻓـــــــــﺎﺩﺍﺭ ﺩﺳـــــــــﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﯽ ...
ﮐﻪ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻫﻢ ﻟﻤﺴـــــــﺸﺎﻥ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﯼ♥

لبخند که میزنی …

پر میشوم از بهانه های خواستنت

پر میشوم از طنین خوش صدای نفسهایت

و زمزمه های در گوشی !

آغوشی باش
و مرا به اندازه ی تمام اشتباهاتم بغل کن
بدون آنکه حرفی میانمان رد و بدل شود ،
فقط نگاه باشد و نفس ،
زندگی آنقدرها دوام نمی آورد ،
همین حالا هم دیر است …

. ﮔـﻴـﺮﻡ ﺩﻭﺳـﺖ ﺩﺍﺷـﺘـﻦ ﺑـﺪﻭﻥ ﺳـﻨـﺪ ﺣـﺮﺍﻡ ﺑـﺎﺷـﺪ . . ♥
ﻋـﺠـﻴـﺐ ﺑـﺎﺷـﺪ . . . ﺑـﺎﻭﺭ ﻧـﮑـﺮﺩﻧـے ﺑـﺎﺷـﺪ . . .♥
ﺍﻣّـﺎ ﻣـــــﻦ . . . ﮔـﻴـــﺮ ﺍﻳـﻦ ﮔـﻴـــــﺮﻫﺎ ﻧــﻴـﺴـﺘــﻢ . . . ♥
ﻣﻦ ﺗــﺎ اﺑـﺪ . . . ﮔـﻴـﺮ ﭼــﺸـﻤـﺎﻥ تـــوأم . . . ﮔﻴﺮ ﺩﻭﺳــﺖ ﺩﺍﺷـﺘـﻨـﺖ .♥

"عشق" یعنی
تا خودکار میاد دستت
اسمش رو گوشه جزوه هات مینویسی

ای بازی زیبای لبت بسته زبان را
زیبایی تو کرده فنا فن بیان را
عشق تو چه دردی است که در منظر عاشق
از تاب و تب انداخته حتی سرطان را

فالی از دفتر حافظ که برای دل تو

زدم و آن غزل ناب که خواندم خوش بود

گر چه با ساعت من ثانیه ها بیش نبود

ساعتی را که کنارت گذراندم خوش بود

چشمان تو تعبیر بهارانه ی عشق

جان و دل بیقرار تو ؛ خانه ی عشق

مردم همگی شدند دیوانه یار

امّا تو شدی عاشق دیوانه ی عشق